روزهای من و زندگی

از زمونه-از خودم واز اجتماع

روزهای من و زندگی

از زمونه-از خودم واز اجتماع

دیگران رو...

در مورد آدمها  نمیشه قضاوت کرد ؛ یعنی خیلی ساده نیست ؛یعنی شاید خیلی از اوقات لازم نیست؛ خیلی از اوقات قضاوت ما سطحی هست.اگه باور نمیکنی ویا قبول نداری؛ پس چرا ما ها که خودمونو بیشتر از همه می شناسیم ومیفهمیم وحتیء با آرزوها وخواسته هامون آشنا هستم؛خودمون را مورد بررسی وقضاوت قرار نمیدیم 

129 Calvi Karen 18-09.JPG

بگذرد یا نگذرد؟

 

بگذرید ای روز های دیر پا

بگذرید ای شام های قیرگون

هفته ها و ماه ها و سال ها

بگذرید آخر شتابان بگذرید

مادر خود را بنامد زودتر

آه بشتابید تا فرزند من

پر گشاید مرغک بی بال و پر

تا به پای خود بیاید سوی من

تا که او مرد برومندی شود

بگذرید ای ماه ها ای سال ها

پایبند ناز و لبخندی شود...

آه می خواهم ببینم عاشقش...

سرو بالای من آن یکدانه ام

سر گذارد نرم روی شانه ام

آه مادر عاشقم، دیوانه ام

بوسدم با شوق و گوید زیر لب

لحظه ای با شوق می دوزم نگاه

من در آن چشمان همچون آینه

می نشیند بر لبانم دود آه...

ناگهان میلرزم و آیم به خویش...

این زن افسرده جان و پیر کیست؟

در دل آیینه چشمان او ...

ورنه آیا صاحب تصویر کیست؟

این منم رنجور و فرتوت و غمین؟!

می نشیند گرد پیری بر سرم

آه می بینم چو او شد نوجوان...

پیکرم خم می شود ریزذ پرم

هر چه او بالا بلندی می کند

می شود کم نورتر چشمان من

هر چه گردد دیده او شوختر

باز گردد حلقه از زلفان من

هر چه دل افتد به تار موی او

دامن صبر و شکیبا می درد...

من دودل در این میانه عقل و عشق

زندگانی بگذرد یا نگذرد؟!

مانده ام حیران که با شور و شتاب

هما میر افشار