بگذرید ای روز های دیر پا |
بگذرید ای شام های قیرگون |
هفته ها و ماه ها و سال ها |
بگذرید آخر شتابان بگذرید |
مادر خود را بنامد زودتر |
آه بشتابید تا فرزند من |
پر گشاید مرغک بی بال و پر |
تا به پای خود بیاید سوی من |
تا که او مرد برومندی شود |
بگذرید ای ماه ها ای سال ها |
پایبند ناز و لبخندی شود... |
آه می خواهم ببینم عاشقش... |
سرو بالای من آن یکدانه ام |
سر گذارد نرم روی شانه ام |
آه مادر عاشقم، دیوانه ام |
بوسدم با شوق و گوید زیر لب |
لحظه ای با شوق می دوزم نگاه |
من در آن چشمان همچون آینه |
می نشیند بر لبانم دود آه... |
ناگهان میلرزم و آیم به خویش... |
این زن افسرده جان و پیر کیست؟ |
در دل آیینه چشمان او ... |
ورنه آیا صاحب تصویر کیست؟ |
این منم رنجور و فرتوت و غمین؟! |
می نشیند گرد پیری بر سرم |
آه می بینم چو او شد نوجوان... |
پیکرم خم می شود ریزذ پرم |
هر چه او بالا بلندی می کند |
می شود کم نورتر چشمان من |
هر چه گردد دیده او شوختر |
باز گردد حلقه از زلفان من |
هر چه دل افتد به تار موی او |
دامن صبر و شکیبا می درد... |
من دودل در این میانه عقل و عشق |
زندگانی بگذرد یا نگذرد؟! |
مانده ام حیران که با شور و شتاب |
هما میر افشار
سلام و ممنون از اینکه به من سر زدید ای کاش می شد همه چیز زود بگذرد من هم به دیدن این دقایق تکراری معتاد شده ام . راستی در مورد پست قبلی باید بگم من هم وقتی کسی رو که فکر می کردم بهش معتادم رو از دست دادم با یه دنیای جدید و زیبا آشنا شدم .موفق باشد
سلام
دعوتنامه
حتما به اینجا سر بزن
اگر تونستی هم حتما بیا خوشحال میشیم
منتظرت هستیم:
http://1st-gharar.blogsky.com
پایدار باشی دوست من
http://1st-gharar.blogsky.com
• اعلامیه کمیته مرکزی حزب تودة ایران به مناسبت 8 مارس
فرخنده باد هشتم مارس، روزجهانی زن، روز همبستگی نیروهای مترقی و انساندوست با مبارزات دلیرانه زنان جهان برای آزادی و برابری واقعی
--------------------------------------------------------------------------------
بگذرد...این نیز بگذرد..
آی
فقط در مورد پست قبلی می خوام بگم چرا اصرار دارید یک نفر رو فراموش کنید....بگذارید خاطرات خوش آن روزهایتان بماند .....
مهم این نیست که دیگه در کنار ما هستند یا نیستند ،مهم اینه که خاطره هاشون همیشه هست و اصلا گاهی اوقات همین نبودنها باعث میشه بیشتر قدر روزهایی که گذشته رو بدونیم.
به نظر من آدمها رو می شه از صفای بیرونی شان شناخت .بعضی ها ذاتا شرورند و نمی تونن حتی ظاهرشون رو حفظ کنند امروز می خواستم از داخل خیابان شریعتی به خیابان سمیه بپیچم از ۱۰۰ متری فلاشرم را روشن کردم اما یه پیکان با چنان سرعتی راه را از من گرفت که کم مانده بود تصادف کنم من تنها از داخل آینه به او اشاره دادم که چرا به علامت من توجه نکردی ؟ اما او سرش را از شیشه بیرون آورد و هرچه لیاقتش خودش بود به من گفت منظورم این است که بعضی آدمها ذاتا شرورند و نمی تونند حتی ظاهرشون رو حفظ کنند .
از توصیه های شما سپاسگزارم