بهار را به انتظار بوییدن گل دستانت مینشینم واگر بهارم بی تو سپری شود این داغ را به داغ تابستان می دهم تا روزگار بداند من مغرورانه به انتظارت میسوزم و می سوزانم. چه روز ها که می گذرند و اینه ء پاییز ،سرخی انتظارم را که از عشقی فرا تر از این روزهارنگ گرفته نمایان می کند. می روم و چیزی که باقیست رودیست که شعله ء عشق و انتظارم از این همه ارواح یخ زده ء سپید می سازد. هنوز خوا هان زیبا ترین و معطر ترین گل دستانت هستم که تو خوا ستنی ترینی و من درس انتظار را می خوانم تلخ و شیرین ،خسته و استوار ، در انتظار لبخندت ، گاه می نشینم و گاه می روم . کسی اواز می دهد منتظر بهار باشید.... به منم سر بزن!...منتظرم!
معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم می کردند وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق می زد. برای اینکه بیخود هایو هو می کرد و با آن شور بیپایان تساویهای جبری را نشان میداد //بقیه اش را روی وبلاگم بخوانید//منتظر حضور شما عزیز هستم/در ضمن سلام عرض می کنم ومجدد سال نور ا به شما عزیز تبریک می گویم/موفق باشید
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سال نو شما هم مبارک
too eshghet keshid be webloge man sarbezan
بهار را به انتظار بوییدن گل دستانت مینشینم
واگر بهارم بی تو سپری شود
این داغ را به داغ تابستان می دهم تا روزگار بداند من مغرورانه به انتظارت
میسوزم و می سوزانم.
چه روز ها که می گذرند و اینه ء پاییز ،سرخی انتظارم را که از عشقی
فرا تر از این روزهارنگ گرفته نمایان می کند.
می روم و چیزی که باقیست رودیست
که شعله ء عشق و انتظارم
از این همه ارواح یخ زده ء سپید می سازد.
هنوز خوا هان زیبا ترین و معطر ترین گل دستانت هستم
که تو خوا ستنی ترینی و من درس انتظار را می خوانم
تلخ و شیرین ،خسته و استوار ، در انتظار لبخندت ، گاه می نشینم و
گاه می روم .
کسی اواز می دهد منتظر بهار باشید....
به منم سر بزن!...منتظرم!
ماهی شب عیدشو گرفته؟
من بالاخره نفهمیدیم کسی که برای من کامنت می گذارد شمایید یا http://navidam.blogfa.com/ نکنه هر دو تا تون یکی هستید؟سرکارم دیگه؟!!!
شما چرا آدرس نذاشتید
سال نو مبارررررررررررک
معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق می زد.
برای اینکه بیخود هایو هو می کرد و با آن شور بیپایان
تساویهای جبری را نشان میداد
//بقیه اش را روی وبلاگم بخوانید//منتظر حضور شما عزیز هستم/در ضمن سلام عرض می کنم ومجدد سال نور ا به شما عزیز تبریک می گویم/موفق باشید